`
بی‌طرفی کد: استاندارد نوین بلاکچین برای آینده‌ای پایدار و غیرمتمرکز

بی‌طرفی کد: استاندارد نوین بلاکچین برای آینده‌ای پایدار و غیرمتمرکز

با رشد بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال در اقتصاد جهانی، بی‌طرفی کد به عنوان استاندارد بعدی برای اطمینان از شفافیت، پایداری و غیرمتمرکزسازی واقعی سیستم‌ها مطرح است. این مقاله اهمیت حیاتی بی‌طرفی کد را برای آینده امن و قابل اعتماد مالی بررسی می‌کند.

فراتر از قابلیت همکاری: ضرورت بی‌طرفی کد

دنیای کریپتو و بلاکچین دیگر صرفاً در مورد اثبات وجود خود نیست. همانطور که در کنفرانس اخیر Sibos در فرانکفورت مشاهده شد، بحث‌ها از "آیا کریپتو در میان میز اقتصاد جهانی جایگاهی دارد؟" به "چگونه بانک‌ها، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها می‌توانند در جهانی که بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال دیگر آزمایش‌های حاشیه‌ای نیستند، بلکه بلوک‌های سازنده اقتصاد جهانی‌اند، سازگار شوند؟" تغییر کرده است. این تحول فرصت‌های عظیمی ایجاد می‌کند، اما در عین حال چالشی جدی برای صنعت بلاکچین به وجود می‌آورد: صرف اتصال سیستم‌ها و نامیدن آن نوآوری کافی نیست. سوال واقعی این است که آیا زیرساخت‌هایی که در حال ساخت هستند، به اندازه کافی باز، مقاوم و قابل اعتماد خواهند بود که ماندگار شوند؟

سال‌ها، شعار اصلی بلاکچین "قابلیت همکاری" بود؛ تلاشی برای برقراری ارتباط بین بلاکچین‌های مختلف. قابلیت همکاری همچنان اهمیت دارد، اما اکنون مسئله عمیق‌تری در پس آن نهفته است: چه کسی قوانین حاکم بر این سیستم‌ها را تعریف می‌کند؟ اینجاست که مفهوم "بی‌طرفی کد" به عنوان یک اصل اساسی برای تضمین اعتماد و پایداری بلندمدت در فضای وب۳ و دارایی‌های دیجیتال مطرح می‌شود.

مفهوم بی‌طرفی کد و تفاوت آن با تمرکززدایی ظاهری

تمرکززدایی همواره وعده بلاکچین بوده است، اما اغلب به صورت محدود با معیارهایی مانند تعداد اعتبارسنج‌ها (validators)، ضریب ناکاموتو (Nakamoto coefficient) یا تعداد گره‌ها (nodes) اندازه‌گیری می‌شود. این معیارها مهم هستند، اما تصویر کاملی را ارائه نمی‌دهند، به خصوص در نشان دادن اینکه آیا این اعتبارسنج‌ها واقعاً مستقل و متمایز هستند یا خیر. همانطور که ضرب‌المثل جدید می‌گوید: "شما تنها به اندازه متمرکزترین پیوند خود غیرمتمرکز هستید." بنابراین، تمرکززدایی واقعی باید به خود کد نیز گسترش یابد.

بی‌طرفی کد (Code Neutrality) اصلی است که بر اساس آن هیچ شرکت یا گروه سرمایه‌گذاری واحدی نباید قادر به کنترل یا تغییر قوانین یک سیستم بلاکچین باشد. بدون این تضمین، تمرکززدایی صرفاً جنبه‌ای آرایشی پیدا می‌کند. یک سیستم که در ظاهر توزیع شده به نظر می‌رسد، همچنان می‌تواند در هسته خود آسیب‌پذیر به تسخیر (capture) باشد. به همان اندازه مهم است که استانداردهایی که خود بلاکچین را تعریف می‌کنند، باز باقی بمانند تا اطمینان حاصل شود که پایه و اساس این سیستم‌ها شفاف و متعلق به یک نهاد واحد نیست. پروژه‌هایی که به یک شرکت یا بنیانگذار گره خورده‌اند، به ندرت در آزمون زمان موفق می‌شوند. تغییرات رهبری، تحولات استراتژی‌های تجاری، یا فشار دولت‌ها می‌تواند سیستم‌های مبتنی بر کد متمرکز را یک شبه از بین ببرد. در مقابل، کد بی‌طرف برای ماندگاری طولانی‌تر از خالقان خود ساخته شده است. این کد می‌تواند توسط مجموعه وسیعی از شرکت‌کنندگان نگهداری و توسعه یابد و وابستگی به یک بازیگر واحد را کاهش دهد.

بی‌طرفی کد به عنوان ستون اعتماد و مقاومت در اقتصاد دیجیتال

امور مالی بر پایه اعتماد استوار است. افراد و موسسات به جعبه‌های سیاه اعتماد نخواهند کرد، به خصوص زمانی که این سیستم‌ها پول یا حاکمیت را مدیریت می‌کنند. به عنوان مثال، SWIFT به دلیل خود برند قابل اعتماد نیست، بلکه به این دلیل که قوانین آن به طور جمعی تعریف شده و در سطح جهانی قابل تأیید هستند. برای موسسات مالی، ترس انتزاعی نیست؛ هیچ بانک یا مدیر دارایی نمی‌خواهد در سیستمی بدون راه چاره، در محیطی که قوانین ممکن است بدون نظر آنها تغییر کند، گیر بیفتد. بی‌طرفی کد، در کنار قابلیت همکاری، با تضمین قابلیت انتقال (portability) و اطمینان بلندمدت، این ترس را برطرف می‌کند. این امر به موسسات اجازه می‌دهد تا با اطمینان گام درست را بردارند که مشارکت آنها در آینده نیز تضمین شده خواهد بود. بلاکچین نیز باید همین اطمینان را ارائه دهد. زمانی که کد بی‌طرف و باز باشد، قوانین شفاف هستند و شرکت‌کنندگان می‌دانند که بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اگر کد تحت کنترل یک نهاد شرکتی واحد باقی بماند، اعتماد همیشه مشروط خواهد بود.

موفقیت اینترنت تصادفی نبود. اینترنت شکوفا شد زیرا پروتکل‌های زیربنایی آن بی‌طرف و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکتی نبود، به این معنی که هر کسی می‌توانست بدون اجازه بر روی آن توسعه دهد و هیچ بازیگر واحدی نمی‌توانست قوانین را بازنویسی کند. این بی‌طرفی شرایطی را برای دهه‌ها رشد فراهم کرد که در آن کسب‌وکارها و نوآوری‌های بی‌شماری در کنار هم شکوفا شدند. تفاوت با سیستم‌های بسته آشکار است: AOL سعی کرد یک باغ دیوارکشی شده بسازد که در آن دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته می‌شد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گستردگی وب باز مقاومت کند. وقتی به کاربران حق انتخاب داده شد، بی‌طرفی پیروز شد. شبکه‌های بلاکچین امروز با همین انتخاب روبرو هستند. اگر می‌خواهند از مالی و تجارت جهانی در مقیاس وسیع حمایت کنند، به همان اصلی نیاز دارند که اینترنت را قدرتمند ساخت: کد بی‌طرف که هیچ کس مالک آن نیست و همه می‌توانند به آن اعتماد کنند.

بلوغ بلاکچین و نقش بی‌طرفی کد در تنظیم‌گری

یک شبکه با یک نقطه کنترل واحد، شکننده است. سیستم‌های بی‌طرف قوی‌تر هستند زیرا حاکمیت را در دست بسیاری از افراد پخش می‌کنند. آنها می‌توانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت نظارتی یا شوک‌های بازار مقاومت کنند، زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در دست ندارد. این مقاومت فقط ایدئولوژیک نیست؛ یک نیاز عملی برای سیستم‌هایی است که تریلیون‌ها دلار دارایی را مدیریت خواهند کرد. تنظیم‌گری نیز به سرعت در حال شناسایی این موضوع است. در ایالات متحده، قانون CLARITY چارچوبی را برای مفهوم "بلوغ" یک بلاکچین معرفی کرده است. در هسته خود، این تعریف بستگی به این دارد که آیا یک سیستم از یک نقطه کنترل واحد اجتناب می‌کند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص می‌دهد که پروژه‌ها ممکن است متمرکز شروع شوند، اما می‌توانند در طول زمان به بلوغ برسند. آنهایی که می‌توانند تمرکززدایی واقعی را اثبات کنند، با وضوح نظارتی و اعتماد بازار پاداش داده خواهند شد.

بی‌طرفی کد یکی از راه‌هایی است که این بلوغ را نشان می‌دهد. این نشانه‌ای آشکار است که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمی‌کند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که تنظیم‌کنندگان، موسسات و کاربران از آن مطالبه خواهند کرد. قابلیت همکاری به بلاکچین‌ها کمک کرد تا متصل شوند. بی‌طرفی کد به آنها کمک خواهد کرد که ماندگار شوند. بدون آن، تمرکززدایی در خطر تبدیل شدن به یک شعار صرف است. با آن، شبکه‌ها می‌توانند اعتماد کسب کنند، در برابر فشار مقاومت کنند و نوآوری را برای دهه‌ها آینده پشتیبانی نمایند. آینده امور مالی با سیستم‌هایی تعریف نخواهد شد که در آن یک شرکت مالک قوانین است و بقیه باید تبعیت کنند. بلکه با سیستم‌هایی تعریف خواهد شد که قوانین آنها باز، شفاف و به طور جمعی متعلق به همه هستند. بی‌طرفی کد راهی است که بلاکچین این چشم‌انداز را به واقعیت تبدیل می‌کند.

بی‌طرفی کد؛ بنیان تمرکززدایی و اعتماد واقعی

در دنیای امروز، دیگر بحث بر سر این نیست که آیا کریپتو و بلاکچین جایی در معادلات مالی جهانی دارند یا خیر. این بحث به پایان رسیده است. تمرکز اکنون بر چگونگی تطبیق بانک‌ها، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها در جهانی است که در آن بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال دیگر صرفاً آزمایش‌های حاشیه‌ای نیستند، بلکه ستون‌های اصلی اقتصاد جهانی را تشکیل می‌دهند. این تغییر، فرصت‌های بی‌شماری را ایجاد می‌کند، اما چالش‌های مهمی را نیز پیش روی صنعت بلاکچین قرار می‌دهد. صرفاً اتصال سیستم‌ها و نامیدن آن به نوآوری کافی نیست. سوال واقعی این است که آیا زیرساختی که در حال ساخت است، به اندازه کافی باز، مقاوم و قابل اعتماد خواهد بود تا ماندگار شود؟

سال‌ها، شعار اصلی بلاکچین "قابلیت همکاری" بود؛ تلاشی برای برقراری ارتباط بین بلاکچین‌های مختلف. قابلیت همکاری همچنان اهمیت دارد، اما اکنون یک مسئله عمیق‌تر در پس آن نهفته است: چه کسی قوانین حاکم بر این سیستم‌ها را تعریف می‌کند؟ اینجاست که مفهوم بی‌طرفی کد (Code Neutrality) معنا پیدا می‌کند، اصلی که بنیان تمرکززدایی واقعی و اعتماد بلندمدت در فضای دارایی‌های دیجیتال و فناوری بلاکچین را می‌گذارد.

تمرکززدایی واقعی فراتر از اعداد

تمرکززدایی همواره وعده بلاکچین بوده است، اما اغلب با معیارهای محدودی مانند تعداد اعتبارسنج‌ها (validators)، ضریب ناکاموتو یا تعداد گره‌ها اندازه‌گیری می‌شود. این معیارها مهم هستند، اما تمام داستان را روایت نمی‌کنند، به ویژه در نشان دادن اینکه آیا این اعتبارسنج‌ها واقعاً از یکدیگر متمایز و مستقل هستند. همانطور که گفته جدید می‌گوید: "شما تنها به اندازه متمرکزترین پیوند خود، غیرمتمرکز هستید." بنابراین، تمرکززدایی واقعی باید به خودِ کد نیز گسترش یابد.

بی‌طرفی کد به این معناست که هیچ شرکت یا گروه خاصی از سرمایه‌گذاران نباید بتواند قوانین حاکم بر یک سیستم را کنترل یا تغییر دهد. بدون این محافظ، تمرکززدایی صرفاً ظاهری و نمایشی خواهد بود. سیستمی که در ظاهر توزیع‌شده به نظر می‌رسد، همچنان می‌تواند در هسته خود در برابر تسخیر آسیب‌پذیر باشد. به همان اندازه، استانداردهایی که خود بلاکچین را تعریف می‌کنند باید باز بمانند و اطمینان حاصل شود که پایه و اساس این سیستم‌ها شفاف است و تحت مالکیت یک نهاد واحد نیست. پروژه‌هایی که به یک شرکت یا بنیان‌گذار واحد وابسته باقی می‌مانند، به ندرت در آزمون زمان موفق می‌شوند. تغییرات در رهبری، استراتژی‌های تجاری، یا فشارهای دولتی می‌تواند سیستم‌های ساخته شده بر روی کد متمرکز را یک شبه فرو بپاشد. در مقابل، کد بی‌طرف (Neutral Code) به گونه‌ای ساخته می‌شود که از سازندگان خود نیز ماندگارتر باشد. این کد می‌تواند توسط مجموعه وسیعی از شرکت‌کنندگان نگهداری و ارتقا یابد و وابستگی به یک بازیگر واحد را کاهش دهد.

اعتماد در دنیای مالی و درس‌هایی از اینترنت

امور مالی بر پایه اعتماد استوار است. مردم و مؤسسات به جعبه‌های سیاه اعتماد نمی‌کنند، به ویژه زمانی که این سیستم‌ها پول یا حکمرانی را مدیریت می‌کنند. به عنوان مثال، SWIFT نه به دلیل نام تجاری خود، بلکه به این دلیل که قوانین آن به صورت جمعی تعریف شده و در سطح جهانی قابل راستی‌آزمایی هستند، مورد اعتماد است. برای مؤسسات مالی، این ترس انتزاعی نیست؛ هیچ بانک یا مدیر دارایی نمی‌خواهد در سیستمی بدون حق اعتراض گرفتار شود، در محیطی که قوانین می‌تواند بدون ورودی آنها تغییر کند. بی‌طرفی کد، در کنار قابلیت همکاری، با تضمین قابلیت حمل (portability) و اطمینان بلندمدت به این ترس پاسخ می‌دهد. این امر به مؤسسات امکان می‌دهد تا امروز با اطمینان کامل گام بردارند که مشارکت آنها در آینده نیز تضمین شده خواهد بود. بلاکچین باید همین اطمینان را ارائه دهد. وقتی کد بی‌طرف و باز باشد، قوانین شفاف هستند و شرکت‌کنندگان می‌دانند که این قوانین بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اگر کد تحت کنترل یک نهاد شرکتی واحد باقی بماند، اعتماد همیشه مشروط خواهد بود.

موفقیت اینترنت تصادفی نبود. اینترنت به این دلیل شکوفا شد که پروتکل‌های زیربنایی آن بی‌طرف و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکت خاصی نبود، به این معنی که هر کسی می‌توانست بدون اجازه گرفتن بر روی آن بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمی‌توانست قوانین را بازنویسی کند. این بی‌طرفی، شرایط را برای دهه‌ها رشد فراهم کرد، جایی که کسب‌وکارهای بی‌شمار و نوآوری‌ها می‌توانستند در کنار یکدیگر رشد کنند. این در تضاد با سیستم‌های بسته است؛ AOL تلاش کرد یک "باغ دیواری" بسازد که دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته می‌شد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گسترده‌تر مقاومت کند؛ وقتی به کاربران انتخاب داده شد، بی‌طرفی پیروز شد.

بی‌طرفی کد؛ لازمه پایداری و پذیرش نهادی

شبکه‌های بلاکچین امروز با همین انتخاب روبرو هستند. اگر می‌خواهند از امور مالی و تجارت جهانی در مقیاس بزرگ پشتیبانی کنند، به همان اصلی نیاز دارند که به اینترنت قدرت بخشید: کد بی‌طرفی که هیچ کس مالک آن نیست و همه می‌توانند به آن اعتماد کنند. شبکه‌ای با یک نقطه کنترل واحد، شکننده است. سیستم‌های بی‌طرف قوی‌تر هستند زیرا حکمرانی را در بین بسیاری از دست‌ها توزیع می‌کنند. آنها می‌توانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت نظارتی یا شوک‌های بازار مقاومت کنند زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در اختیار ندارد. این تاب‌آوری تنها ایدئولوژیک نیست؛ این یک نیاز عملی برای سیستم‌هایی است که تریلیون‌ها دلار دارایی را مدیریت خواهند کرد.

قوانین نیز به سرعت در حال حرکت به سمت شناسایی این موضوع هستند. در ایالات متحده، قانون CLARITY چارچوبی را برای "بلوغ" یک بلاکچین معرفی کرده است. در هسته خود، این تعریف بستگی به این دارد که آیا یک سیستم از یک نقطه کنترل واحد اجتناب می‌کند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص می‌دهد که پروژه‌ها ممکن است متمرکز شروع شوند اما با گذشت زمان می‌توانند به بلوغ برسند. آنهایی که می‌توانند تمرکززدایی واقعی را اثبات کنند، با وضوح نظارتی و اعتماد بازار پاداش می‌گیرند. بی‌طرفی کد یکی از راه‌های نشان دادن این بلوغ است. این امر شواهد قابل مشاهده‌ای را ارائه می‌دهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمی‌کند و قوانین شفاف و قابل راستی‌آزمایی هستند. این اثبات همان چیزی است که نهادهای نظارتی، مؤسسات و کاربران از سیستم‌های وب۳ و بلاکچین طلب خواهند کرد. قابلیت همکاری به بلاکچین‌ها کمک کرد تا به یکدیگر متصل شوند؛ بی‌طرفی کد به آنها کمک خواهد کرد تا ماندگار شوند و نوآوری‌های آینده را در فضای کریپتو میزبانی کنند. بدون آن، تمرکززدایی در خطر تبدیل شدن به یک شعار صرف قرار می‌گیرد. با آن، شبکه‌ها می‌توانند اعتماد کسب کنند، در برابر فشارها مقاومت کنند و نوآوری را برای دهه‌ها آینده پشتیبانی کنند.

درس‌هایی از اینترنت برای آینده امور مالی

در دنیای امروز، دیگر بحث بر سر این نیست که آیا فناوری بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال جایگاهی در میز گفتگوهای مالی دارند یا خیر. این مرحله از بحث به پایان رسیده است. همانطور که رهبران مالی در کنفرانس اخیر Sibos در فرانکفورت گرد هم آمدند، تمرکز به این سمت معطوف شده است که چگونه بانک‌ها، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها می‌توانند در جهانی که بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال دیگر صرفاً آزمایش‌های حاشیه‌ای نیستند، بلکه از عناصر سازنده اقتصاد جهانی به شمار می‌روند، خود را تطبیق دهند. این تحول، فرصت‌های بی‌شماری را ایجاد می‌کند، اما در عین حال، چالش‌های مهمی را نیز برای صنعت بلاکچین به همراه دارد. صرفاً اتصال سیستم‌ها و نامیدن آن نوآوری کافی نیست؛ پرسش واقعی این است که آیا زیرساختی که در حال ساخت است، به اندازه کافی باز، مقاوم و قابل اعتماد خواهد بود که دوام بیاورد؟ این موضوع اهمیت بی‌طرفی کد را در اکوسیستم وب۳ و آینده امور مالی برجسته می‌کند.

از تعامل‌پذیری تا بی‌طرفی کد: تکامل بحث بلاکچین

سال‌ها، شعار اصلی بلاکچین "تعامل‌پذیری" (Interoperability) بود، یعنی تلاشی برای برقراری ارتباط بین بلاکچین‌های مختلف. اگرچه تعامل‌پذیری همچنان اهمیت دارد، اما اکنون یک مسئله عمیق‌تر در زیر آن نهفته است: چه کسی قوانین این سیستم‌ها را تعریف می‌کند؟ تمرکززدایی همیشه وعده اصلی بلاکچین بوده است، اما اغلب با معیارهای محدودی مانند تعداد اعتبارسنج‌ها (validators)، ضریب ناکاموتو یا تعداد گره‌ها اندازه‌گیری می‌شود. این معیارها مهم هستند، اما تصویر کاملی را ارائه نمی‌دهند، به خصوص در نشان دادن اینکه آیا این اعتبارسنج‌ها واقعاً مستقل و متمایز هستند یا خیر. همانطور که یک ضرب‌المثل جدید می‌گوید: "شما به اندازه متمرکزترین پیوند خود، غیرمتمرکز هستید"، بنابراین تمرکززدایی واقعی باید به خود کد نیز گسترش یابد.

"بی‌طرفی کد" (Code Neutrality) اصلی است که می‌گوید هیچ شرکت واحد یا گروهی از سرمایه‌گذاران نباید قادر به کنترل یا تغییر قوانین باشند. بدون این تضمین، تمرکززدایی صرفاً یک ظاهر آرایشی خواهد بود. یک سیستم که در ظاهر توزیع‌شده به نظر می‌رسد، همچنان می‌تواند در هسته خود آسیب‌پذیر باشد و مستعد حملات یا دستکاری باشد. همچنین، استانداردهایی که خود بلاکچین را تعریف می‌کنند، باید باز باقی بمانند تا اطمینان حاصل شود که پایه و اساس این سیستم‌ها شفاف است و توسط یک نهاد واحد کنترل نمی‌شود. پروژه‌هایی که به یک شرکت یا بنیانگذار خاص گره خورده‌اند، به ندرت در آزمون زمان موفق می‌شوند. تغییرات رهبری، تغییر استراتژی‌های تجاری یا فشارهای دولتی می‌توانند به سرعت یک سیستم مبتنی بر کد متمرکز را از بین ببرند. در مقابل، کد بی‌طرف برای بقا پس از خالقانش طراحی شده است و می‌تواند توسط مجموعه‌ای وسیع از مشارکت‌کنندگان نگهداری و توسعه یابد که وابستگی به یک بازیگر واحد را کاهش می‌دهد.

الگوی اینترنت: چرا گشودگی بر سیستم‌های بسته غلبه می‌کند؟

این یک فرضیه صرف نیست. سیستم‌های اختصاصی که زمانی قدرتمند به نظر می‌رسیدند، از پلتفرم‌های نرم‌افزاری گرفته تا شبکه‌های بسته، به طور مداوم جای خود را به جایگزین‌های باز داده‌اند. برعکس، پروتکل‌های بی‌طرفی مانند TCP/IP، که اساس و بنیان اینترنت را تشکیل می‌دهند، برای دهه‌ها دوام آورده‌اند و با پذیرش و بهبود توسط شرکت‌کنندگان بیشتر، قوی‌تر شده‌اند. موفقیت اینترنت تصادفی نبود؛ اینترنت به این دلیل شکوفا شد که پروتکل‌های زیربنایی آن بی‌طرف و باز بودند. TCP/IP توسط هیچ شرکتی مالکیت نمی‌شد، به این معنی که هر کسی می‌توانست بدون نیاز به اجازه بر روی آن چیزی بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمی‌توانست قوانین را بازنویسی کند. این بی‌طرفی، شرایط را برای دهه‌ها رشد فراهم کرد، جایی که کسب‌وکارهای بی‌شمار و نوآوری‌ها توانستند در کنار یکدیگر رشد کنند.

تضاد با سیستم‌های بسته آشکار است. AOL تلاش کرد تا یک "باغ دیواری" بسازد که در آن دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته می‌شد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گسترده‌تر مقاومت کند. وقتی به کاربران حق انتخاب داده شد، بی‌طرفی پیروز شد. شبکه‌های بلاکچین امروز با همین انتخاب روبرو هستند. اگر می‌خواهند امور مالی و تجارت جهانی را در مقیاس بزرگ پشتیبانی کنند، به همان اصلی نیاز دارند که به اینترنت قدرت بخشید: کد بی‌طرفی که هیچ کس مالک آن نیست و همه می‌توانند به آن اعتماد کنند. یک شبکه با نقطه کنترل واحد، شکننده است. سیستم‌های بی‌طرف قوی‌تر هستند زیرا حاکمیت را بین افراد بسیاری توزیع می‌کنند. آن‌ها می‌توانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت رگولاتوری یا شوک‌های بازار مقاومت کنند، زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در دست ندارد. این انعطاف‌پذیری تنها یک ایدئولوژی نیست؛ بلکه یک نیاز عملی برای سیستم‌هایی است که تریلیون‌ها دلار دارایی را مدیریت خواهند کرد.

کد بی‌طرفی: کلید اعتماد و ماندگاری در امور مالی غیرمتمرکز

امور مالی بر پایه اعتماد استوار است. افراد و موسسات به جعبه‌های سیاه اعتماد نخواهند کرد، به خصوص زمانی که این سیستم‌ها پول یا حاکمیت را مدیریت می‌کنند. به عنوان مثال، SWIFT به دلیل خود برند مورد اعتماد نیست، بلکه به این دلیل که قوانین آن به صورت جمعی تعریف شده و در سطح جهانی قابل تأیید هستند. برای موسسات مالی، این ترس انتزاعی نیست. هیچ بانک یا مدیر دارایی نمی‌خواهد در سیستمی بدون حق اعتراض قفل شود، یا در محیطی گیر بیفتد که قوانین می‌توانند بدون نظر آنها تغییر کنند. بی‌طرفی کد، همراه با تعامل‌پذیری، با تضمین قابلیت حمل و اطمینان بلندمدت، این ترس را برطرف می‌کند. این امر به موسسات اجازه می‌دهد تا با اطمینان گام درست را بردارند که مشارکت آنها در آینده نیز تضمین خواهد شد و از مخاطرات احتمالی در فضای وب۳ جلوگیری می‌کند.

بلاکچین نیز باید همین اطمینان را ارائه دهد. هنگامی که کد بی‌طرف و باز باشد، قوانین شفاف هستند و شرکت‌کنندگان می‌دانند که بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اگر کد تحت کنترل یک نهاد شرکتی واحد باقی بماند، اعتماد همیشه مشروط خواهد بود. مقررات نیز به سرعت در حال شناسایی این مسئله هستند. در ایالات متحده، قانون CLARITY چارچوبی را برای معنای "بلوکچین بالغ" معرفی کرده است. در هسته خود، این تعریف به این بستگی دارد که آیا یک سیستم از نقطه کنترل واحد اجتناب می‌کند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص می‌دهد که پروژه‌ها ممکن است متمرکز آغاز شوند اما می‌توانند به مرور زمان به بلوغ برسند. آنهایی که می‌توانند تمرکززدایی واقعی را اثبات کنند، با وضوح نظارتی و اعتماد بازار پاداش می‌گیرند. کد بی‌طرفی یکی از راه‌های اثبات این بلوغ است. این کد شواهد قابل مشاهده‌ای را ارائه می‌دهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمی‌کند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که قانونگذاران، موسسات و کاربران طلب خواهند کرد. تعامل‌پذیری به بلاکچین‌ها کمک کرد تا متصل شوند؛ بی‌طرفی کد به آنها کمک خواهد کرد تا دوام بیاورند. بدون آن، تمرکززدایی در خطر تبدیل شدن به یک شعار است. با آن، شبکه‌ها می‌توانند اعتماد کسب کنند، در برابر فشار مقاومت کنند و نوآوری را برای دهه‌ها حمایت کنند. آینده امور مالی توسط سیستم‌هایی تعریف نخواهد شد که در آن یک شرکت مالک قوانین است و همه باید از آن تبعیت کنند؛ بلکه توسط سیستم‌هایی تعریف می‌شود که قوانین در آن باز، شفاف و به صورت جمعی مالکیت شده‌اند. بی‌طرفی کد چگونگی تبدیل این دیدگاه به واقعیت در اکوسیستم بلاکچین است.

تاب‌آوری و انطباق با مقررات قانونی

در دنیای پرشتاب دارایی‌های دیجیتال و بلاکچین، گفت‌وگو دیگر بر سر این نیست که آیا فناوری کریپتو جایی در میز مذاکرات مالی دارد یا خیر؛ این بحث به پایان رسیده است. تمرکز کنونی بر این است که چگونه بانک‌ها، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها می‌توانند در جهانی که بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال دیگر صرفاً تجربه‌های حاشیه‌ای نیستند، بلکه از عناصر سازنده اقتصاد جهانی به شمار می‌آیند، خود را وفق دهند. این تحول عظیم فرصت‌های بی‌نظیری را ایجاد می‌کند، اما همزمان چالشی جدی برای صنعت بلاکچین نیز به همراه دارد: صرف اتصال سیستم‌ها و نام‌گذاری آن به عنوان "نوآوری" کافی نیست. سوال اصلی این است که آیا زیرساخت‌هایی که در حال ساخت هستند، به اندازه کافی باز، تاب‌آور و قابل اعتماد خواهند بود که دوام بیاورند؟

ضرورت تاب‌آوری در سیستم‌های بلاکچین

برای سال‌ها، شعار اصلی بلاکچین، قابلیت همکاری (interoperability) بود؛ یعنی تلاشی برای اینکه بلاکچین‌ها بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. قابلیت همکاری همچنان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، اما اکنون یک مسئله عمیق‌تر در زیر آن پنهان شده: چه کسی قوانین حاکم بر این سیستم‌ها را تعریف می‌کند؟ غیرمتمرکزسازی (decentralization) همواره وعده بلاکچین بوده است، اما اغلب با معیارهای محدودی مانند تعداد اعتبارسنج‌ها، ضریب ناکاموتو، یا تعداد گره‌ها اندازه‌گیری می‌شود. این معیارها مهم هستند، اما کل داستان را روایت نمی‌کنند، به ویژه در نشان دادن اینکه آیا این اعتبارسنج‌ها واقعاً مستقل و متمایز هستند یا خیر. همانطور که ضرب‌المثل جدید می‌گوید: "شما تنها به اندازه متمرکزترین پیوندتان غیرمتمرکز هستید." بنابراین، غیرمتمرکزسازی واقعی باید به خودِ کد نیز گسترش یابد.

پروژه‌هایی که به یک شرکت یا بنیانگذار خاص گره خورده‌اند، به ندرت در آزمون زمان سربلند بیرون می‌آیند. تغییرات در رهبری، چرخش در استراتژی‌های کسب‌وکار یا فشارهای دولتی می‌توانند به سرعت این سیستم‌ها را تحت تأثیر قرار دهند. زمانی که چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد، سیستم‌های ساخته شده بر روی کد متمرکز می‌توانند یک شبه فرو بپاشند. در مقابل، کد خنثی (code neutrality) به گونه‌ای ساخته می‌شود که از سازندگان خود نیز عمر طولانی‌تری داشته باشد. این کد می‌تواند توسط طیف وسیعی از مشارکت‌کنندگان نگهداری و توسعه یابد و وابستگی به یک بازیگر واحد را کاهش دهد. این یک مفهوم نظری نیست؛ سیستم‌های انحصاری که زمانی غالب به نظر می‌رسیدند، از پلتفرم‌های نرم‌افزاری گرفته تا شبکه‌های بسته، به طور مداوم جای خود را به جایگزین‌های باز داده‌اند. برعکس، پروتکل‌های خنثی مانند TCP/IP، که زیربنای اینترنت هستند، برای دهه‌ها دوام آورده‌اند و با پذیرش و بهبود توسط شرکت‌کنندگان بیشتر، قوی‌تر شده‌اند. این تاب‌آوری ذاتی برای سیستم‌های بلاکچین که قرار است تریلیون‌ها دلار دارایی را مدیریت کنند، یک الزام عملی است.

خنثی‌بودن کد: ستون فقرات اعتماد و پایداری

اصل خنثی‌بودن کد بیان می‌کند که هیچ شرکت یا گروه سرمایه‌گذاری نباید بتواند قوانین را کنترل یا تغییر دهد. بدون این محافظ، غیرمتمرکزسازی صرفاً ظاهری و سطحی خواهد بود. سیستمی که در ظاهر توزیع‌شده به نظر می‌رسد، همچنان می‌تواند در هسته خود در برابر تسلط آسیب‌پذیر باشد. به همان اندازه، استانداردهایی که خود بلاکچین را تعریف می‌کنند، باید باز باقی بمانند و تضمین کنند که پایه و اساس این سیستم‌ها شفاف است و تحت مالکیت یک نهاد واحد نیست. سیستم‌های مالی بر پایه اعتماد بنا شده‌اند. مردم و نهادها به "جعبه‌های سیاه" اعتماد نخواهند کرد، به خصوص زمانی که این سیستم‌ها پول یا حاکمیت را مدیریت می‌کنند.

به عنوان مثال، SWIFT نه به دلیل نام تجاری خود، بلکه به این دلیل که قوانین آن به طور جمعی تعریف شده و در سطح جهانی قابل تأیید هستند، مورد اعتماد است. برای موسسات مالی، این ترس انتزاعی نیست. هیچ بانک یا مدیر دارایی نمی‌خواهد در سیستمی بدون حق اعتراض قفل شود، یا در محیطی سرگردان بماند که قوانین بدون ورودی آن‌ها تغییر کنند. خنثی‌بودن کد، همراه با قابلیت همکاری، با تضمین قابلیت حمل (portability) و اطمینان بلندمدت، این ترس را برطرف می‌کند. این امر به موسسات امکان می‌دهد تا امروز گام‌های درست را با اطمینان از آینده‌نگر بودن مشارکتشان بردارند. بلاکچین نیز باید همین اطمینان را ارائه دهد. وقتی کد خنثی و باز باشد، قوانین شفاف هستند و مشارکت‌کنندگان می‌دانند که این قوانین بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اگر کد تحت کنترل یک نهاد شرکتی واحد باقی بماند، اعتماد همیشه مشروط خواهد بود.

نقش خنثی‌بودن کد در انطباق با مقررات قانونی

موفقیت اینترنت تصادفی نبود. اینترنت به این دلیل شکوفا شد که پروتکل‌های زیربنایی آن خنثی و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکتی نبود، به این معنی که هر کسی می‌توانست بدون نیاز به اجازه بر روی آن توسعه دهد، و هیچ بازیگر واحدی نمی‌توانست قوانین را بازنویسی کند. این خنثی‌بودن، شرایط را برای دهه‌ها رشد فراهم آورد، جایی که کسب‌وکارهای بی‌شمار و نوآوری‌ها می‌توانستند در کنار یکدیگر شکوفا شوند. تضاد با سیستم‌های بسته آشکار است؛ AOL تلاش کرد تا یک "باغ دیواری" (walled garden) بسازد، جایی که دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته می‌شد. این شرکت به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گسترده‌تر مقاومت کند. وقتی به کاربران حق انتخاب داده شد، خنثی‌بودن پیروز شد.

شبکه‌های بلاکچین امروز با همین انتخاب روبرو هستند. اگر می‌خواهند از مالی و تجارت جهانی در مقیاس وسیع حمایت کنند، به همان اصلی نیاز دارند که به اینترنت قدرت بخشید: کدی خنثی که هیچ‌کس مالک آن نیست و همه می‌توانند به آن اعتماد کنند. شبکه‌ای با یک نقطه کنترل واحد، شکننده است. سیستم‌های خنثی قوی‌تر هستند زیرا حاکمیت را بین افراد زیادی توزیع می‌کنند. آن‌ها می‌توانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت رگولاتوری یا شوک‌های بازار مقاومت کنند، زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در اختیار ندارد. نهادهای تنظیم‌کننده نیز به سرعت در حال شناسایی این نیاز هستند. در ایالات متحده، قانون CLARITY چارچوبی را برای معنای "بلوغ" یک بلاکچین معرفی کرده است. در هسته خود، این تعریف بستگی به این دارد که آیا یک سیستم از یک نقطه کنترل واحد جلوگیری می‌کند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص می‌دهد که پروژه‌ها ممکن است متمرکز شروع شوند اما با گذشت زمان به بلوغ برسند. آن دسته از پروژه‌هایی که می‌توانند غیرمتمرکزسازی واقعی را اثبات کنند، با وضوح قانونی و اعتماد بازار پاداش خواهند گرفت.

خنثی‌بودن کد یکی از راه‌های اثبات این بلوغ است. این اصل، شواهد عینی را ارائه می‌دهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمی‌کند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که نهادهای تنظیم‌کننده، موسسات و کاربران از سیستم‌های وب۳ و بلاکچین مطالبه خواهند کرد. قابلیت همکاری به بلاکچین‌ها کمک کرد تا به هم متصل شوند؛ خنثی‌بودن کد به آن‌ها کمک خواهد کرد تا دوام بیاورند. بدون آن، غیرمتمرکزسازی خطر تبدیل شدن به یک شعار را در پی دارد. با خنثی‌بودن کد، شبکه‌ها می‌توانند اعتماد کسب کنند، در برابر فشارها مقاومت نمایند و از نوآوری برای دهه‌های آینده حمایت کنند. آینده مالی توسط سیستم‌هایی تعریف نخواهد شد که در آن یک شرکت مالک قوانین است و همه دیگران باید تبعیت کنند. بلکه توسط سیستم‌هایی تعریف می‌شود که قوانین باز، شفاف و به طور جمعی مالکیت شده‌اند. خنثی‌بودن کد همان چیزی است که بلاکچین این چشم‌انداز را به واقعیت تبدیل می‌کند.

چشم‌انداز آینده: سیستم‌های باز و مالکیت جمعی

در کنفرانس اخیر Sibos، بحث بر سر جایگاه کریپتو در اقتصاد جهانی به پایان رسیده است. اکنون تمرکز بر این است که چگونه بانک‌ها، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها خود را با جهانی تطبیق دهند که در آن بلاکچین و دارایی‌های دیجیتال بلوک‌های سازنده اقتصاد جهانی‌اند. این تغییر، فرصت‌ها و چالش‌های بزرگی را برای صنعت بلاکچین ایجاد می‌کند. صرف اتصال سیستم‌ها نوآوری نیست؛ پرسش اساسی این است که آیا زیرساخت‌های در حال ساخت، به اندازه کافی باز، تاب‌آور و قابل اعتماد خواهند بود تا ماندگار شوند؟

بی‌طرفی کد: فراتر از غیرمتمرکزسازی ظاهری

سال‌ها "قابلیت همکاری" هدف اصلی بلاکچین بود، اما اکنون مسئله عمیق‌تر این است: چه کسی قوانین حاکم بر این سیستم‌ها را تعریف می‌کند؟ غیرمتمرکزسازی همواره وعده بلاکچین بوده، اما اغلب با معیارهای محدودی مانند تعداد اعتبارسنج‌ها یا تعداد گره‌ها سنجیده می‌شود که کل داستان را بیان نمی‌کند. همانطور که گفته می‌شود، "شما تنها به اندازه متمرکزترین پیوند خود غیرمتمرکز هستید"، پس غیرمتمرکزسازی واقعی باید به خود کد نیز گسترش یابد. "بی‌طرفی کد" اصلی است که طبق آن هیچ شرکت یا گروهی نباید بتواند قوانین را کنترل یا تغییر دهد. بدون این محافظ، غیرمتمرکزسازی صرفاً ظاهری خواهد بود؛ سیستمی که در ظاهر توزیع‌شده به نظر می‌رسد، می‌تواند در هسته خود آسیب‌پذیر باشد. استانداردهای بلاکچین باید باز بمانند تا بنیاد این سیستم‌ها شفاف باشد و توسط یک نهاد واحد کنترل نشود. پروژه‌های وابسته به یک شرکت به ندرت پایدار می‌مانند، در حالی که کد خنثی برای ماندگاری طولانی‌تر از سازندگانش طراحی شده و توسط مشارکت‌کنندگان متعدد قابل توسعه است.

اعتماد در امور مالی: ضرورت پروتکل‌های بی‌طرف

این یک نظریه صرف نیست؛ سیستم‌های اختصاصی همواره جای خود را به جایگزین‌های باز داده‌اند، مانند پروتکل‌های خنثی TCP/IP که بنیاد اینترنت را تشکیل دادند و دهه‌ها دوام آورده‌اند. امور مالی بر پایه اعتماد استوار است. مؤسسات به سیستم‌های مبهم اعتماد نمی‌کنند، به‌ویژه در مدیریت پول و حاکمیت. SWIFT مورد اعتماد است زیرا قوانینش به طور جمعی تعریف و جهانی قابل تأیید هستند. هیچ نهاد مالی نمی‌خواهد در سیستمی بدون حق اعتراض قفل شود. بی‌طرفی کد، همراه با قابلیت همکاری، با تضمین قابلیت حمل و اطمینان بلندمدت، این ترس را برطرف می‌کند. وقتی کد خنثی و باز باشد، قوانین شفاف‌اند و مشارکت‌کنندگان می‌دانند که بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اعتماد تنها در گرو کد بی‌طرف است.

موفقیت اینترنت: الگویی برای آینده بلاکچین

موفقیت اینترنت تصادفی نبود؛ به دلیل پروتکل‌های زیربنایی خنثی و باز آن رونق گرفت. TCP/IP متعلق به هیچ شرکتی نبود، لذا هر کسی می‌توانست بر روی آن بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمی‌توانست قوانین را بازنویسی کند. این بی‌طرفی، دهه‌ها رشد بی‌سابقه و شکوفایی کسب‌وکارها را ممکن ساخت. در تضاد با سیستم‌های بسته مانند AOL که سعی در ایجاد "باغ دیواری" داشت، باز بودن وب گسترده‌تر پیروز شد. شبکه‌های بلاکچین امروز با همین انتخاب روبرو هستند. اگر می‌خواهند امور مالی و تجارت جهانی را در مقیاس بزرگ پشتیبانی کنند، به کد خنثی نیاز دارند که هیچ کس مالک آن نیست و همه می‌توانند به آن اعتماد کنند. شبکه‌ای با یک نقطه کنترل واحد شکننده است؛ سیستم‌های خنثی با پخش حاکمیت قوی‌ترند و می‌توانند در برابر شوک‌ها مقاومت کنند. این تاب‌آوری یک الزام عملی برای سیستم‌های مدیریت تریلیون‌ها دلار دارایی است.

جمع‌بندی و توصیه نهایی: بی‌طرفی کد برای بلوغ و پایداری

قوانین نظارتی نیز اهمیت این موضوع را درک کرده‌اند. قانون CLARITY در ایالات متحده، چارچوبی برای "بلوغ" بلاکچین‌ها معرفی کرده که بر اجتناب از نقاط کنترل واحد تأکید دارد. این قانون می‌پذیرد که پروژه‌ها ممکن است متمرکز شروع شوند اما می‌توانند به بلوغ برسند؛ آن‌هایی که غیرمتمرکزسازی واقعی را اثبات کنند، با وضوح نظارتی و اعتماد بازار پاداش می‌گیرند. بی‌طرفی کد راهی برای اثبات این بلوغ است؛ شواهد مرئی را ارائه می‌دهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمی‌کند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که رگولاتورها، مؤسسات و کاربران به آن نیاز دارند. قابلیت همکاری به بلاکچین‌ها کمک کرد تا متصل شوند، اما بی‌طرفی کد به آن‌ها کمک می‌کند تا ماندگار شوند و غیرمتمرکزسازی را از یک شعار به واقعیتی عملی تبدیل کنند. آینده امور مالی متعلق به سیستم‌هایی با قوانین باز، شفاف و جمعی است و بی‌طرفی کد، این چشم‌انداز را به واقعیت مبدل می‌سازد و بستری پایدار برای نوآوری فراهم می‌آورد.

ملیکا اسماعیلی